فلسفه پیشرفت گرایی

دسته بندي : علوم انسانی » روانشناسی و علوم تربیتی
مقدمه
انديشه پيشرفت و توسعه گرايي در قلمرو اقتصاد و اجتماع و سياسي ريشه در تغيير اجتماعي، به ويژه در دگرگوني هاي سده نوزدهم دارد. دگرگوني هاي گسترده ژرفي كه در زمينه علوم و فرهنگ، بويژه علوم اجتماعي، پيرايش و پرورش انديشه و انديشمندان اجتماعي و بنيانگذاري دانشي نو به نام جامعه شناسي را در باختر زمين شتاب بخشيدند و آينده نگريها و برنامه ريزي هاي اجتماعي - اقتصادي را بر اساس دستاوردهاي دانش هاي اجتماعي و در پرتو شناخت جامعه و قوانين حاكم بر حركات و تغيرات اجتماعي به اصطلاح در دستور كار ترقيخواهان و صالح انديشان قرار دادند.
پيشرفت گرايي و آموزش و پرورش
پيشرفت گرايي جهان نگرایی اي است كه بر اين باور مي رود كه بهبود و اصطلاح شرايط انسان و جامعه هم ممكن است و هم مطلوب. بسياري از پرورشكاران اوليه پيشرفت گرايي در جستجوي نوآوري هاي تربيتي اي بودند كه موجب آزادي نيروهاي كودك گردد. پيشرفت گرايان ديگر به عمل گرايي جان ديوئي منتسب بودند، اعتقاد داشتند كه مدارس جزئي از قلمرو وسيع تر اصلاح نهادی و اجتماعي هستند.
پيشرفت گرايان، همچون روسو، آموزه ]دكرين[ دنائت آدمي را مردود انگاشتند، معتقد بودند كه مردم ذاتاً نيكند. علاوه بر اين پيشرفت گرايي در روحيه صلاح اجتماعي كه بر جنبش پيشرفت گرايي قرن بيستم آمريكا حاكم بود ريشه داشت.
روسو در مقام، يكي از نخستين طغيانگران عليه آموزش و پرورش سنتي، مدعي بود كه مؤثر ترين يادگيري هنگامي تحقق مي يابد كه از علايق و نيازهاي كودك پيروي كند.
پتالوتستي بر آن بود كه اموزش و پرورش طبيعي بايد در محيطي آكنده از محبت و امنيت عاطفي صورت پذيرد. مضافاً آنكه تربيت بايد از محيط مستقيم كودك آغاز شده، متضمن فعاليت هاي حواس او در ارتباط با اشياء موجود در محيط باشد.
به منظور انجام بخشيدن به موضوع تربيتي پيشرفت گرا، انجمن بر اصول زير صحه نهاد:
1) آموزش و پرورش پيشرو بايد آزادي اي فراهم كند كه حامي رشد و كمال طبيعي کودک از طريق فعاليت هايي باشد كه ابتكار، خلاقيت، و ابزار وجود را در او پرورش مي دهد.
2- آموزش بايد تماماً به ياري رغبت خود طفل كه از تماس با جهان واقعي برانگيخته مي شود، هدايت شود.
3- معلم پيشرفتگرا بايد يادگيري كودك را در مقام مدير فعاليت هاي پژوهشی هدايت كند، نه به عنوان دستور دهنده.
4- موفقيت هاي دانش آموزان بايد برحسب پيشرفتهاي فكري، جسماني، اخلاقي و اجتماعي اندازه گيري شود.
5- به منظور تأمين نيازهاي كودك براي رشد و تكامل بايد بين معلم، مدرسه و خانه و خانواده همكاري بيشتري معمول گردد.
6- مدرسه پيشرفتگراي حقيقي بايد آزمايشگاهي براي فعاليت هاي نوجويانه باشد.
اهداف تعليم و تربيت
ديويي و پراگماتيستها معتقد بوده كه تعليم و تربيت يك ضرورت زندگي است او خاطر نشان مي ساخت كه جامعه متمدن بدان سبب به حياتش ادامه مي دهد كه تعليم و تربيت با استفاده از ارتباط عادتها، فعاليت ها، افكار و احساسات از نسلي به نسل ديگر از مسن ترها به جوان تر ها منتقل مي شود.
اساساً تعليم و تربيت يك هنر است و معلمان هنگامي كه آن را از روز مرگی و كسالت دور مي سازند والاترين مفهوم اين هنر را تبيين مي كنند. فرايند تربيتي تنها زماني متحقق مي شود كه فهميدن ترويج يابد. در مقابل حرفه آموزي صرف كمك كردن به كودك براي انديشيدن تعليم و تربيت است. بايد به تعليم و تربيت نه به عنوان آمادگي براي زندگي، بلكه به عنوان خود زندگي نگاه شود.
ديويي در كتاب «آيين تربيتي من» اين اعتقاد را كه تعليم و تربيت دو جنبه مبنايي دارد مطرح مي كند: جنبه روان شناختي و جامعه شناختي. اهميت هر يك كمتر از ديگري نيست چون اميال و توانايي هاي كودك فراهم كننده ماده و نقطه شروع همه تربيت هاست ضمن اينكه دانش مربي در مورد شرايط اجتماعي برای تفسير توانايي هاي كودك ضروري است.
به نظر ديويي مقاصد بايد:
1- از شرايط موجود ناشي شده باشد.
2- لااقل در آغاز آزمايشي بوده قابل انعطاف باشد.
3- مقصود بايد هميشه به سوي آزادي فعاليت ها و يك مناسبت مورد نظر جهت داده شود.
ديويي مي پنداشت اين مردم (والدين- شاگردان و شهروندان) هستند كه مقاصد تربيتي دارند نه فرايند تعليم و تربيت به نظر او مقصد تعليم و تربيت رشد است: «چون رشد ويژگي زندگي است، تعليم و تربيت سراسر رشد است و هيچ غايتي وراي رشد ندارد.»
سيدني هوك تأكيد مي كند كه آموزش و پرورش براي رشد با آموزش و پرورش براي جامعه دموكراتيك همخواني دارد.
ويليام هرد كيلپاتريك، يكي از شاگردان و همكاران ديويي اصرار داشت كه دغدغه فوق العاده هر فرد بايد آن باشد كه همه مردم بيشترين و بهترين امكان زندگي را داشته باشند.
آموزش و پرورش موظف به آموزش چگونه زندگي كردن به كودكان است.اين امر در سه مرحله انجام مي شود: 1- تدارك فرصت براي زندگي 2- آينده نگري براي يادگيري تجربه ها 3- تأمين شرايط براي رشد خصلت هاي مطلوب
روشهاي تعليم و تربيت
مربيان شيوه هايي را ترجيح مي دهند كه انعطاف پذير شده، قابليت استفاده به صورتهاي مختلف را داشته باشد به همين منوال آنان ساختمان و وسايلي را براي مدرسه مي پسندند كه مفيد باشد. مبلهاي قابل جابه جايي، مبلهاي هماهنگ با كودكان، ديوارهاي تاشو و چاپ كتاب با حروف درشت، همه چيزهايي است كه از كارهاي ديويي در مدرسه تجربی او در شيكاگوسردرآورد. علاقه مندند به كودكان بياموزند چگونه مشكلات را حل كنند، آنان مي پندارند كه موقعيت هاي زندگي واقعي، توان حل مشكل را در صحنه عمل تأييد مي كند. (روش اكتشافي)
از برخي جنبه ها روش يادگيري همان قدر مهم است كه محتواي آموخته شده آنان مي پندارند كه اگر كسي بداند چگونه بايد به سراغ حل مشكل برود، پس آماده شده تا از عهده چيزهاي دورتري كه مدرسه شايد نتواند با آن سروكار داشته باشد برايد چون مدرسه نمي داند شخص در آينده با كدام نوع از مشكلات زندگي مواجه شود. اما به نظر آنان مشكلاتي مانند آنچه كه مربوط به ازدواج، خانواده، اوقات فراغت، و سوالات مربوط به صلح و جنگ است شايد معرفي يا پيش بيني شود. مدرسه بايد به منظور آماده ساختن فرد براي فائق آمدن بر آن مشكلات به او كمك كند.
تعليم و تربيت گسترده و كلي تر را تأييد مي كنند و معتقدند اگر كسي دانش را به عناصر مجزا تقسيم كند آن را به هم پيوند ندهد، با خطر از دست رفتن دور نما مواجه مي گردد.
اين رويكرد مخالف تجزيه دانش به عناصر سازنده آن نيست، بلكه ما را با قرار دادن آنها در كل نوسازي شده كه به انسان جهت و بينش جديد مي دهد، ترغيب مي كند. در تحصيل اين كليت جديد است كه پراگماتيسم انسان گرا و جامع نگر مي شود روش تجزيه اذعان دارد كه نتيجه ثابت يا مطلق وجود ندارد، در نتيجه تعليم و تربيت پراگماتيك حقيقتاً تعليم و تربيت «كشف » است. يكي از رويكردهايي كه توسط مربيان پراكماتيك همچون ويليام هردكيلپاتريك پيشنهاد شده «رويكرد پروژه» براي يادگيري است.
هرچند شايد در ميان صاحب نظران اين مكتب اختلافاتي فردي در مورد جنبه هاي مشخص روش وجود داشته باشد، ولي همه آنها با اين امر موافقند كه شيوه مناسب تعليم و تربيت، تجربي، انعطاف پذير و نامحدود بوده، به سوي رشد قابليت تفكر و مشاركت هوشمندانه فرد در زندگي اجتماعي جهت داده مي شود.
برنامه آموزش درسي
به نظر جان ديويي دو موضوع مهم وجود دارد: موضوع منطقي و موضوع روانشناختي. اولي «انضباط» دومي «رغبت» را مورد تأكيد قرار مي دهد اين اشتباه است كه بين رغبت كودك و موضوع درسي ضروري شكاف مشاهده شود، چون موضوع درسي مناسب چيزي ثابت و آماده و خارج از رغبت كودك نيست.
اينان به يك برنامه درسي متنوع معتقدند. به عنوان نمونه از مطالعاتي در حرفه ها و بهداشت، و در عناويني همچون خانواده و اقتصاد حمايت كرده اند.
دسته بندی: علوم انسانی » روانشناسی و علوم تربیتی

تعداد مشاهده: 1912 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.doc

فرمت فایل اصلی: doc

تعداد صفحات: 21

حجم فایل:83 کیلوبایت

 قیمت: 5,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل
  • محتوای فایل دانلودی: