فناوری آموزشی در کتب درسی فناوری آموزشی تحليلی از محتوای کتب درسی فناوری آموزشی
دسته بندي :
علوم انسانی »
روانشناسی و علوم تربیتی
چکيده
سوالی که بسياری از اوقات ذهن ما را به خود مشغول داشته، اين است که چقدر آنچه را می دانيم در عمل به کار می بنديم. نويسندگان و خوانندگان کتاب های درسی فناوری آموزشی نيز با اين سوال روبرو هستند. در اين پژوهش با انتخاب 9 کتاب درسی دانشگاه در اين رشته به عنوان نمونه هدف مند و با استفاده از روش تحليل محتوا و نيز تحليل همخوانی سعی شده است به سوال فوق پاسخ داده شود. در واقع هدف اين بوده است که معلوم شود چه مفاهيم و عناصری از فناوری آموزشی در اين کتاب ها رعايت شده است و آيا رعايت يا عدم رعايت آنها با متغيرهايی چون جنسيت نويسنده، تعداد نويسندگان، نوع ناشر، نوبت و تيراژ چاپ همخوانی دارد يا نه. عناصر مورد توجه به عنوان واحدهای تحليل در 6 دسته طبقه بندی شد. پس از بررسی کتاب ها و صفحه های نمونه، داده های مربوط استخراج و سپس وارد رايانه شد. نتايج به تفصيل در متن مقاله شرح داده شده است. نتايج اجمالا ً حکايت از آن دارد که عناصر يا ويژگی های مربوط به دو طبقه سبک نگارش و اصول آموزش و يادگيری در کتاب های درسی فناوری آموزشی حضور پر رنگ تری داشته اند که از نقاط قوت اين کتاب ها تلقی می شود.عناصر مربوط به طراحی آموزشی کمتر مورد توجه قرار گرفته اند، طوری که در اغلب کتب مورد مطالعه ويژگی های مربوط بدان غايب بوده است. به رغم اينکه طراحی پيام ها و کاربرد مواد ديداری می تواند بيش از پيش از توانمندی های فناوری های نوين بهره مند شود، اما ويژگی ها و عناصر آن در کتب فناوری آموزشی حضور چشمگيری نداشته است. اگرچه نويسندگان تلاش در خوری را برای ساده و ملموس ساختن مطالب به عمل آورده اند، اما نياز به تدارک ديدن تجربيات متنوعی از يادگيری در کتب درسی که بتواند مخاطب را به فعاليت و مشارکت فراخواند، بيش از پيش حس می شود. ويژگی های کالبدی کتاب از جمله مقولاتی بوده است که آنها را در اين گونه کتاب ها کمتر از بقيه ويژگی ها می توان سراغ گرفت.
مقدمه
با وجود اينکه واژگانی چون فن و فناوری آموزشی در ذهن بسياری از شنوندگان ناآشنای آن پژواکی از افزارها و سخت افزارها را به همراه دارد ، اما نيک می دانيم که فوت و فن آموزش فراتر و فراگيرتر از آن است. خوشبختانه در برهه ای به سر می بريم که در پی تحمل سختی های بسيار برای کاستن از کاستی ها، اکنون بشر گونه ای بس شگرف از فناوری، يعنی فناوری نوين اطلاعات و ارتباطات را در عرصه های مختلف به کار گرفته است. در اين ميان آموزش و فناوری آموزشی نيز از مواهب آن بی بهره نمانده است. پيداست که اين هردو می توانند در کمک و ياری به يکديگر بسيار موثر باشند، اما اگر هرگزفراموش نکنيم که هيچيک از اين دو جای يکديگر را نمی گيرند و عرصه را بر ساير عناصر تنگ نمی کنند، بلکه می توانند به ترقی و تعالی همديگر کمک کنند.
کتاب درسی يکی از همين عناصر و کانون توجه ما در اين گفتار است. تصور اينکه افزارهای الکترونيک امروزی بتواند جای آن را اشغال کند، تصوری دور از واقعيت است. البته همان طور که يکی از پژوهشگران گفته است شايد در برخی موارد نيز پافشاری بيش اندازه بر اين ادعا که رايانه يا کتاب الکترونيک جای کتاب درسی را خواهد گرفت از سويی ناشی از منفعت طلبی صاحبان اين صنايع است و از سويی هم شيفتگی هايی را به دنبال دارد که موجب اتلاف منابع مالی است.(گری چاپمن ، 1998)
شيفتگی در مقابل دعاوی بسيار زيبا همچون انطباق نشر الکترونيک با سياست های حفظ محيط زيست، صرفه جويی در مصرف ميليون ها تن کاغذ و در نتيجه نجات جنگل ها دامنگير دست اندرکاران مدارس هم شده است (توماس ويلسون، 2004).
اما مقصود اين گفتار اين نيست که ثابت کند، کتاب ماندگار است، بلکه مقصود بيشتر گوشزد کردن اين نکته است که تبلور يافتن دانش در کنش و رفتار که در نزد همه اقوام و فرهنگ ها مورد تاييد است، بيش از سخن و سخنرانی موثر و کارگر می افتد. برای ما که داعيه فناوری آموزشی را داريم بهترين جا برای نشان دادن الگوی کاربردی آن همانا ساعات کلاس و صفحات کتاب و صحنه های برنامه های آموزشی و درسی ماست و اکنون با برخورداری از امکانات فناوری اطلاعات و ارتباطات بهتر و آسانتر می توان به اين مهم جامه عمل پوشاند. در اين گفتار سعی بر آن است آينه اي فراهم شود تا از چگونگی تبلوردانش خود در گوشه ای از عمل خويش با خبر شويم، نه چيزی بيشتر نه کمتر. برای اين منظور ناگزير بايستی به تحليل محتوا پرداخت.
با وجود اينکه تحليل محتوا روشی ديرآشنا است، اما کمتر آن را در عرصه بررسی کتب درسی دانشگاهی به کار گرفته ايم و در زمينه کتب درسی فناوری آموزشی شايد نتوان نمونه اي برای آن سراغ گرفت. اين موضوع صرفاً به کتاب های فارسی هم منحصر نمی شود، بلکه با جستجوی مختصری در اينترنت می توان مشاهده کرد که تحليل محتوا در اين عرصه در دسترس نيست. با اين حال کسانی به ارايه پيشنهاد هايی در زمينه تحليل محتوای کتب درسی پرداخته اند. به عنوان نمونه براون پيشنهاد کرده است که در بررسی متون درسی سه طبقه يا مقوله مورد توجه قرار گيرد که عبارت اند از نظام کتاب (شامل ويژگی های کالبدی و مواد همراهی کننده نظير راهنما، آزمون و نوارهای ديداری- شنيداری)، درسها يا آموختنی های آن( شامل تجربيات يادگيری، تنوع و سودمندی آنها) و بالاخره ويژگی های فوق العاده شامل طرح جداگانه نکات برجسته، پيش سازمان دهنده ها و استفاده از ساير مواد ديداری. وی برای اندازه گيری اين عناصر فرم خاصی را تهيه کرده است. (جيمز براون، 1994)
آنچه در اين پژوهش مبنای تصميم گيری و عمل بوده است يکی مفاهيم و اصول آموخته شده فناوری آموزشی بوده است و ديگری نکات مورد توجه در تحليل محتوا. در اين بخش بيشتر از آثار لورنس باردن و جک فرانکل و نورمن والن بهره گرفته شده است.
هدف
به عبارتی فنی تر هدف پژوهشی اين مقاله در وهله نخست اين است که با تحليل محتوای برخی از کتب درسی دانشگاهی فناوری آموزشی به تعيين اين موضوع بپردازد که چه مفاهيم و عناصری از فناوری آموزشی در کتب درسی همين قلمرو تبلور يافته است و چه مفاهيم و عناصری غايب است. اين عناصر در 6 طبقه زير دسته بندی شده است:
1- طراحی آموزشی2- طراحی پيام ها و کاربرد مواد ديداری3- سبک نگارش و ارايه4- تنوع تجربيات يادگيری5- ويژگی های کالبدی6- اصول آموزش و يادگيری
در وهله دوم هدف اين است که با استفاده از تحليل همخوانی مشخص شود که آيا بين حضور و غياب اين مفاهيم و عناصر و متغيرهايی همچون جنسيت نويسنده، تعداد نويسندگان(همکاری)، نوبت چاپ، تيراژ و نوع ناشر(دانشگاهی يا خصوصی) رابطه و همخوانی برقرار است يا نه.
روش
از لابه لای آنچه تا اينجا گفته شد پيداست که روش تحقيق مورد استفاده در سطح اول، تحليل محتوا است. البته تحليلی از نوع بررسی حضور يا غياب ويژگی های مورد مطالعه. در سطح دوم که به بررسی رابطه بين متغير ها می پردازد روش تحقيق، همخوانی است که با استفاده از تکنيک آماری مجذور خی، توافق يا همخوانی بين متغيرها مورد بررسی قرار می گيرد.
جمعيت و نمونه
جمعيت در اين تحقيق عبارت بوده است از کتب درسی دانشگاهی که در باره فناوری آموزشی به زبان فارسی به رشته تحرير درآمده و اکنون در دانشگاه ها تدريس می شود. بنابر اين کتب ترجمه شده مد نظر نبوده است. از بين اين کتب، کتاب هايی که مستقيما به معرفی و بحث در باره فناوری آموزشی پرداخته بودند به عنوان نمونه هدف مند انتخاب شد که در تحليل محتوا پيکره تحليل را تشکيل می دهد. فهرست اين کتاب ها در جدول 1 ديده می شود. برای مطالعه عناصر يا واحدهايی از تحليل که بررسی کل يک کتاب لازم بوده (مثل عناصر طبقه اول يعنی طراحی آموزشی) لاجرم نيازی به نمونه گيری از صفحات نبوده است.
اما در مواردی که اندازه گيری و تحليل ماهيتاً مستلزم شمارش موارد بسيار زيادی بوده و اين کار از حيث زمانی عملا ناممکن می نموده است، نمونه گيری از صفحات کتاب ها ضرورت پيدا کرده است. اين نمونه گيری با رعايت تخصيص متناسب بر اساس حجم کتاب و با استفاده از نمونه گيری تصادفی با کمک رايانه انجام شده است.