تاریخچه ورود برق به ايران
دسته بندي :
فنی و مهندسی »
برق، الکترونیک، مخابرات
عنوان مقاله: تاریخچه ورود برق به ايران
قالب فایل: WORD
* بخشی از ابتدای مقاله:
"آشكارا بايد پذيرفت كه برق و چگونگي ورود آن به ايران در گامهاي نخست، از زمينههاي مهم اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي برشمرده نميشد و دادهها و اطلاعات مربوط به آن با دقت دنبال نميشد. اين روند شايد بدين خاطر بوده كه برق يك پديده صنعتي پيچيده، خطرناك و سرمايه بر بود و آينده روشني نيز براي آن پيشبيني نميشد. به همين خاطر ميزان اثرپذيري آن نيز در سطح جامعه ناشناخته بود و هرگز نتوانست باتلگراف كه چند دهه پيش از آن به پهنه كشور گام نهاد رقابت كند و از اهميت سياسي برخوردار شود. سياست مردان سرمايهدار و سرمايهگذار دوران قاجار را يا به خود جلب نكرد و يا آن يكي دو نفري نيز كه بدان پرداختند، در ميانه راه بدان پشت كردند (ماجراي دريافت امتيازنامه برق و … توسط مشيرالسلطنه) از ديگر سو بيگانگان نيز گرايشي راكه براي بهرهگيري و مديريت (امنيتي- اطلاعاتي) خطوط تلگراف سرتاسري در كشور از خود نشان ميدادند، در اين باره نشان ندادند و مقامات نيز براي برپايي و مديريت آن سر و دست نشكستند. در نتيجه مسايل مربوط به برق به سكوت يا با بياعتنايي روبرو بود.
امروزه اطلاعات مربوط به ورود تلگراف و ايجاد شبكههاي ملي و فراملي تلگراف بسيار دقيقتر و با جزييات بيشتري در دسترس است. مقاماتي كه آنها را اداره ميكردند را ميشناسيم، ايرانيهايش همه داراي القاب بودند و براي دستيابي به مقام رياست بر آن بر هم سبقت ميگرفتند. تلگرافخانهها مانند مكانهاي مقدس، امامزادهها و … به صورت پايگاهي براي بستنشيني درآمده بود و شايان يادآوري است كه اين پايگاهها در ماجراي مشروطيت و ديگر هيجانهاي سياسي و اجتماعي ايران نقش بسيار برجستهاي بازي كردند.
در برابر اطلاعات مربوط به برق به ويژه در فاصله سالهاي 1279 تا 1283 خورشيدي نارسا، مبهم و ناشناخته و پرسش برانگيز به دست ما رسيده است. منابع ارزشمندي كه همزمان ورود برق بدان پرداخته باشند و جزييات مربوط به حق تقدمها و ماجراهاي وابسته به نصب و بهرهبرداري از مولدهاي برق را بازگويند وسرنوشت اين مولدها را دنبال كنند كمابيش نارسا هستند و اسناد يا گزارشهايي كه به طور ترديدناپذيري بر اين اقدامات روشني بخشند، كم و حتي ناچيز بوده و اسناد بر جاي مانده نيز از بافت و يكدستي مناسبي برخوردار نيستند. بسياري ازاطلاعات اوليه افواهي و از راه گوش به گوش به نوشتهها راه يافتهاند و نويسندگان همين نوشتههاي اندك و برجاي مانده نيز براي بررسي درستي و نادرستي مطالب مطرح شده يا به همين اسناد اوليه دسترسي نداشتند و يا اهميت آنها را ناچيز برميشمردند. به همين خاطر از بررسي و ارزيابي مسايل و تاريخهاي هر رخداد و دنبال كردن مطالب آنها در هيچكدام به طور جدي خبري نيست.
شايان يادآوري است كه هم اينك نيز اگر اسناد مربوط به برق مشهد با پشتكار آقاي ممتحن ميلاني نوه محمدباقر رضايوف براي اثبات حقتقدم جدش (محمدباقر ميلاني نامور به تاجرباشي- رضايوف و معاون التجار) گردآوري نميشد شايد هنوز هم اين گروه از اسنادي كه ايشان يافته و عرضه كردهاند در گوشهاي از بايگانيها خاك ميخورد. همچنين اگر علاقه آقاي مهندس حامد در ايجاد موزه صنعتبرق روندي عملي نمييافت ويا كتاب تاريخ صنعتبرق توسط ايشان تدوين نميشد شايد اسناد مهم خاندان امينالضرب درباره برق سر از جاي ديگري درميآورد و در اختيار موزه برق تهران قرار نميگرفت و در برابر ديد گذاشته نميشد و يا اگر كتابهايي درباره تاريخ صنعتبرق نگاشته نمي شد و توجهها را برنميانگيخت، اسناد خاندان خليلي يكي از مديران سابق برق تهران در دوران جنگ دوم نيز در اين باره به دست نگارنده نميرسيد. هنوز هم آثار و اسناد بسياري در اين زمينه وجود دارد كه در بايگانيهاي نگهداري اسناد دولتي و خصوصي، در كتابخانهها، در كنج خانههاي پيشكسوتان صنعت برق و آب و يا در بايگانيهاي نهادهاي دولتي وابسته به اين صنعت وجود دارند كه شناسايي و طبقهبندي نشده و كمر كسي از وجودشان آگاه است (شايد هم هيچكس).
شايان يادآوري است كه اگر حيدرخان عمواغلو مهندس برقي كه در ماجراهاي انقلابي دوران پيش و پس از مشروطيت حاضر بود و در ضمن در برق مشهد و تهران نيز به كار گل واداشته شده بود (به خدمت برق درآمده بود)، دست به كارهاي پرهياهوي سياسي نميزد و مورد توجه زندگينامه نويسان چپانديش و راستانديش قرار نميگرفت، بسياري از اطلاعات مربوط به برق در دوران و سالهاي حضور او در مشهد و تهران از ابهام و پيچيدگي بيشتري برخوردار ميبود. شهرت وي به ويژه در ميان روشنفكران چپانديش و الگو قراردادنش باعث شد كه بعدها چگونگي حضور او را در مشهد و تهران بيشتر دنبال كنند. هر چند كه پيش از چاپ خاطراتش توسط دكتر عبدالحسين نوايي (از روي دستنوشتههاي منشيزاده برگرفته از خاطرهنويسي رودررو با حيدرخان) هر آنچه كه درباره «وي» گفته يا شنيده ميشد مانند «برق» كه تخصص وي بود بيشتر افواهي و شفاهي به نظر ميرسيد. براي نمونه: از علامه محمد قزويني و احمد كسروي، دو روايت متفاوت از حيدرخان مطرح شده است كه داراي بخشهاي مشترك كمي هستند و به نظر ميرسد كه از دو فرد جداگانه در دو فضاي متفاوت به طور شفاهي برگرفته شده باشند..."