آثار و انديشه های سياسی شهيد مطهری
دسته بندي :
علوم انسانی »
معارف اسلامی
عنوان مقاله: آثار و انديشه های سياسی شهيد مطهری
قالب فایل: WORD
فهرست مطالب:
● اشاره
● روش شناسي
● بنيادهاي فلسفي
● نقد چهار جريان عمده
الف) در نقد ماركسيسم
ب) نقد ملي گرايي
پ) مقابله با تحجر
ت) انحراف التقاط
● نتيجه
● پی نوشت ها
* بخشی از ابتدای مقاله:
اشاره :
شهيد مطهري از معدود فلاسفه ي بزرگ اسلامي است كه به گونه اي نظام مند در باب انديشه و ابعاد مختلف فلسفي ، اجتماعي ، متدولوژيك (روش شناخت) ديني ، فرهنگي و سياسي آن كار كرده و بنياني را گذاشته است كه در آينده هم چنان راه گشاي دوست داران مباحث فلسفي – انديشه اي جهان اسلام خواهد بود .
شهيد مطهري پس از روشن كردن بناي متدولوژيك بحث خود به ايجاد بنيادهاي فلسفي بحث پرداخته و سپس وارد حوزه ي اجتماع و فرهنگ شده و در نهايت به نتيجه ي سياسي مي رسد . بنابراين در بحث انديشه هاي سياسي ايشان نيز بايد اين روال را مد نظر قرار داد . بدون شك تكميل بحث در قالب مقاله ي كوتاه وافي به مقصود نخواهد بود اما اميدواريم اين مقاله به عنوان مدخلي بر كارهاي بيش تر در زمينه ي افكار و آثار آن شهيد بزرگوار مثمر ثمر باشد ؛
روش شناسي
شهيد مطهري در زمينه روش شناسي يك مشرب منعطف را دنبال كرده است . نه خود را به قياس محدود مي كند و نه اين كه اسير استقرا و اسلوب تجربي مي شود . او معتقد است انسان بايد جايگاهش را بشناسد و بداند در كجا از اسلوب تجربي استفاده كند و كجا به قياس بپردازد . اين شيوه ي غير تعصب آميز روش شناختي ، بنيادي بر انديشه هاي شهيد مطهري مي گذارد كه سير تفكرات فلسفي تا انديشه هاي سياسي ايشان را به گونه اي دل نشين قابل فهم و پذيرش مي كند.
شهيد در ارتباط عقل و دين نيز تلاش مي كند تا عقل را در راه تحليل مسايل ديني به كار گيرد و علاوه بر تكيه بر عقل روشن انديش ، ضعف هاي عصر روشنگري غرب در نگاه تك بعدي به عقل را با توسل به اصول و احكام ديني برطرف سازد (1) .
مراحل بالاتر در نگاه روشي و تحليل فلسفي – سياسي شهيد مطهري با كشف ريشه هاي تاريخي مسايل فلسفي آغاز مي شود . سپس مباحث مطرح نزد فلاسفه مورد بررسي قرار مي گيرد و آن گاه در قالب مطالعه ي تطبيقي ، موضوعات با توجه به نظرات فلسفي و سياسي انديشه مندان غير مسلمان و عمدتاً با توجه ويژه به سير انديشه در غرب مورد بحث قرار مي گيرد .
شهيد مطهري در مباحث خود به نوعي آسيب شناسي و مورديابي مسايل سياسي و ديگر مسايل مبتلا به جوامع اسلامي و جامعه ي ايران پرداخته و مطالعه ي موردي خود را بر روي موضوعات و مسايل مزبور سامان مي دهد (2) .
بنيادهاي فلسفي
در رابطه ي فرد و جامعه ، شهيد مطهري معتقد است كه « جامعه » بسان يك موجود زنده است كه از حيات واقعي برخوردار مي باشد . به اعتقاد ايشان « قرآن براي جوامع ، سرنوشت مشترك ، نامه ي عمل مشترك ، فهم و شعور ، طاعت و عصيان معني ندارد و قرآن همان طور كه براي فرد حيات و موت قائل است واقعاً براي جامعه نيز حياتي ، موتي و روحي قائل است (3) »
اين نگاه شهيد مطهري به جامعه برخلاف نگاه هاي ابزار گرايانه ي انديشه ي غرب بعد از عصر روشن انديشي به آن مي باشد . در جامعه ي مكانيكي غرب ، فرد اصل است و جامعه مصنوع او . اما در انديشه ي شهيد مطهري ، فرديك موجود اجتماعي است كه بايد در اجتماع زندگي كند وگرنه منقرض خواهد شد . در واقع جامعه محل تحقق شخصيت فرد است .
به همان نسبت جامعه نيز از افراد آن شخصيت مي گيرد . چنين نگاهي نيز فارغ از تعصبات دو مكتب فردگرايي و جامعه گرايي (اينديويدواليسم و سوسياليسم) شكل مي گيرد و با نگاهي ويژه به نظريه ي فطرت در اسلام تقويت شده است (4) ....