محتوای فایل دانلودی:
فهرست مطالب
عنوان
مقدمه
بازار یابی برای هیچ ( نقدی بر گلدکوئیست )
چرا فعالیت در بازاریابی چندسطحی قمار است؟
نظر مراجع در مورد سیستم های فروش شبکه ای و رد دلایل موجود مبنی بر عدم آگاهی مراجع
طعم تلخ گلدكوئست
اين سكه هم دو رو دارد
منابع
مقدمه
شايد در ابتدا كسي گمان نمي كرد اين مسئله تا به اين حد گسترش يابد. نمونه هاي قبلي چنين مسائلي بسيار زود از گردونه خارج شدند و از رونق افتادند، اما اين دفعه قضيه فرق مي كند. شركت گلدكوئيست در آغاز ورودش به ايران طبقات پايين جامعه به لحاظ سواد اجتماعي و اقتصادي را هدف قرار داد. مردم عادي جامعه كه اطلاع چنداني از اصطلاح علمي مورداستفاده اعضاي شبكه نداشتند، براحتي وارد بازي شدند و از آنجا كه بدرستي نمي دانستند بايد چه كنند، اكثرا ضرر كردند. اين ضرر به شكايت آنها از شركت گلدكوئيست و اعضاي اصلي اش در ايران منجر شد و قوه قضائيه در اولين برخورد، دستور فيلتر سايت هاي اينترنتي اين شركت و دستگيري اعضاي اصلي و سر شاخه هاي آن را صادر كرد. گلدكوئيستي ها براي مدتي از سر و صدايشان كم كردند و در خفا به جلساتشان ادامه دادند. زخم ها بايد ترميم مي شد و بازنگري در روش ها و جامعه هدف، لازم بود. پس از مدتي دوباره فعاليت شديد علني آغاز شد. اين با جوان ها مورد هجوم قرار گرفتند. روش ها تغيير كرد و علمي تر شد. دانشجويان كه پيشتر از طريق روش هاي علمي و استدلال هاي منطقي كار شبكه را مردود اعلام مي كردند، اين دفعه خود تبديل به مبلغان شركت گلدكوئيست شدند و سرانجام كار ب آنجا رسيد كه نبايد. اين روزها كمتر جواني يافت مي شود كه پرزنت نشده باشد.
همه مي دانند كه اگر دوستي پس از مدت ها با شما تماس بگيرد و بگويد كار مهمي با شما دارد، حتما مي خواهد پرزنت تان كند. بگويد دستي كه در آن است خيلي سريع پيش مي رود، همه 3uv (سه يو وي) هستند و... .
به اين قضيه چند مدل و از چند زاويه مي توان نگاه كرد؛ يكي از اين زوايا، ديدگاه پيشگيرانه است. چه بايد مي كرديم تا كار به اينجا نكشد؟
موضوع چندان هم پيچيده نيست. جامعه ما پر است از آدم هايي كه مي خواهند يك شبه پولدار شوند و در چشم به هم زدني ره 100 ساله بروند. مدت هاست كه پول، جاي بسياري از ارزش هاي اخلاقي را گرفته و كعبه آمال شده است. ظهور نوكيسه ها در شهرها، مردم را هوايي كرده است. همه فكر مي كنند، مي شود كار نكرد و پول داشت. هرجا بحث باشد، حتما يكي هست كه بگويد فلاني با يك تلفن ميليون ميليون پول جابه جا مي كند. بهماني در خانه نشسته است و سر برج، ميليوني پول به حسابش مي ريزند و قس علي هذا. گويي كار نكردن در جامعه ما ارزش شده است. از سوي ديگر، فقر و تورم و بيكاري آنچنان عرصه را بر مردم كوچه و بازار تنگ كرده كه همه طاقتشان را از دست داده اند و به دنبال مفري مي گردند. اينجاست كه هر كس بيايد و بگويد شش ماهه ميليونر مي شوي، يك ساله ميلياردر، حتما همه به سمت او جذب خواهند شد. طبيعتا قوانين و احكام هم نمي توانند جلو مردم را بگيرند قانونگذار هم اين را مي داند بايد خيلي زودتر از اينها به فكر مي افتاديم. به قول قديمي ها، علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد. نبايد مي گذاشتيم به اسم سياست تعديل اقتصادي، نوكيسه ها متولد شوند و پول داشتن جاي كار كردن را بگيرد. پول داشتن موضوع بدي نيست، اما چگونه پولدار شدن، مهم است. ايجاست كه متوليان فرهنگي كشور بايد مورد سئوال قرار گيرند. بگير و ببندهاي قانوني، آخرين مرحله است. پيش از آن بايد زمينه هاي وقوع جرم را از بين برد. همه زمينه هاي مجرم سازي هم اقتصادي نيستند. همه فقرا به بهانه فقر دست به دزدي نمي زنند. اين كه جامعه طبقاتي شده است و جمع وسيعي از مردم فقيرند غيرقابل انكار است، اما توجيه مناسبي براي ورود به عرصه هاي غيراخلاقي نيست. مشكل بيشتر از هنگامي شروع شد كه ارزش هاي جامعه دگرگون شدند و دستگاه هاي متولي فرهنگ كه سالانه صدها ميليارد پول از بودجه كل كشور مي گيرند، به اموري ديگر سرگرم شدند.
در ابتداي ورود گلدكوئيست به ايران همه ورودش را ناديده گرفتند و از همه بيشتر صدا و سيما. شايد اولين باري كه راديو و تلويزيون به اين موضوع پرداخت زماني بود كه قوه قضائيه براي اولين بار با اين شبكه برخورد كرد. از آن زمان تاكنون جسته و گريخته برنامه هايي از صدا وسيما در اين رابطه پخش مي شود، اما بسياري شان تاثير زيادي ندارد. اين عدم تاثيرگذاري معلول چند علت است.