پاورپوینت جزوه درس انسان طبيعت معماري
دسته بندي :
عمومی »
گوناگون
هدف درس
از آنجاييكه طراح بناهاي زندگي ، قرار است كه در فن معماري متبحر گردد ، رسيدن به شيوههاي درست طراحي در معماري ، هدف اين درس محسوب ميگردد . اما همواره رسم براين بوده است كه انسان براي رسيدن به يك سري اهداف و مقاصد بايد مسيري را سپري نمايد كه اين مسير با شناخت عوامل مؤثر تعريف مي گردد . لذا شناخت و بررسي تك تك عوامل مؤثر در زندگي بشر به طور مجزا امري لازم و گريز ناپذير مي نمايد .
سرفصلهاي اصلي درس
مباحث اصلي درس ، در سه فصل كلي مورد بررسي قرار مي گيرند . اين سه فصل عبارتند از
انسان
طبيعت
معماري
نگرشهاي مختلف در ارتباط با انسان و محيط
1 نگرش فراطبيعت ماهيت انسان را از ماهيت طبيعت جدا مي داند . انسان ماهيتي فراطبيعي دارد و اغاز و انجام او طبيعت نيست . او نه از طبيعت آغاز مي كند و نه با طبيعت پايان مي گيرد . اما در اين ميانه او ناچار به زيستن در طبيعت است . انسان از طبيعت جداست و براي مدتي در اين قفس زنداني است و سرانجام از اين قفس رخت ميبندد و رابطه او با طبيعت از سر ناچار است .مانند نگرش صوفيان كهن . عارفان و فلسفه افلاطون
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك
چند روزي قفسي ساختهاند از بدنم
2 نگرش طبيعتگرا ماهيت انسان داراي دو بعد طبيعي و ماوراي طبيعي است . آغاز انسان را از همين طبيعت مي دانند ولي پايان و سرانجام انسان را فراطبيعي ميدانند . انسان يكي از جانداران ارجمند طبيعت است و سرانجام كالبذس در همين طبيعت مي ماند ولي بعد ماوراي طبيعي او با همين بعد ماوراء الطبيعه طبيعت ارتباط برقرا مي كند ، مانند ديدگاه سرخپوستان .
3 نگاه چيرهجو بر طبيعت طبيعت ابزار و منبع خواستههاي بشر است . وراي طبيعت چيزي نيست و انسان و طبيعت ماهيتي يكسان دارند . هيچ جايگاه ويژه اي براي انسان در ميان پديدههاي طبيعت نيست و سودمندترين دانشها ، دانش آگاهي از طبيعت و چگونگي چيرگي بر آن است ، مانند نگرش انسان عصر نوگرايي و مدرنيسم به طبيعت ) ماركس ) . انسان از طبيعت است ، بر طبيعت چيره ميشود و در عين حال جايگاه ويژهاي در طبيعت ندارد .
رابطهي انسان با طبيعت طي چند مرحله شكل گرفت
1 مرحلهي اول قانونمندي طبيعت
در اين دوره انسان خود را مقهور طبيعت ميبيند و قانون طبيعت حاكم است مانند دوره غارنشيني انسان .
2 مرحلهي دوم الگوپذيري انسان از طبيعت
در اين مرحله ، مرجع طبيعت است و انسان از آن الگو مي گيرد . او هنوز به شناخت كاملي نرسيده است ، مانند دورهي كشاورزي .
3 مرحلهي سوم همگامي انسان با طبيعت
در اين مرحله انسان خودش را همگام با طبيعت ميبند .
چهار دورهي ارتباط بشر با طبيعت از ديدگاه سير تاريخي
1 ارگانيك شكار
تمام ارتباط بشر با اجزاي طبيعت يك ارتباط ناگسستني و دست نيافتني است . انسان مقهور طبيعت است . در اين غصر مهمترين مسألهي انسان ، تهيهي آذوقه ، پوشاك و سرپناه بوده است .
2 فرا ارگانيك دامداري و كشاورزي
بشر فراتر از ارگانيكهاي طبيعت حركت مي كند و دخل و تصرفهايي در طبيعت انجام مي دهد و براي حفظ حيات خويش آذوقه جمع مي كند . دورهي شكل گيري اديان و تفكرات و معابد از اين دوره آغاز مي شود .
نقش عوامل محيطي و اجتماعي در زندگي انسان
اين عوامل در طبيعت انساني نقش تقيويتكننده و تضعيف كننده و يا جهت دهنده را بر عهده دارند . طبيعي و ذاتي بودن طبيعت مشترك به اين معناست كه نه تنها آن تماماً امور فعلي و شكل گرفته و شكوفا شدهاند ، بلكه مي توان سرشت مشترك انسانها را مشتمل بر پاره اي استهعدادها دانست كه به مرور زمان و با فراهم آمدن شرايط خارجي به فعاليت ميرسند و شكوفا ميشوند .
خلقت ويژه و جنبههاي فراحيواني انسان را مي توان در سه بعد ادراكي ، گرايشي و توانشي جستجو كرد . آيات و روايات به صراحت از وجود نوعي فطرت الهي در انسان خبر مي دهند ) ادراك ) يعني انسان با نوعي سرشت و طبيعت آفريده شده كه براي پذيرش اين موارد آمادگي دارد (توانشي ) و تمايل و كششي به سوي توحيد در او وجود دارد ( گرايشي .
-
محتوای فایل دانلودی:
هدف درس
از آنجاييكه طراح بناهاي زندگي ، قرار است كه در فن معماري متبحر گردد ، رسيدن به شيوههاي درست طراحي در معماري ، هدف اين درس محسوب ميگردد . اما همواره رسم براين بوده است كه انسان براي رسيدن به يك سري اهداف و مقاصد بايد مسيري را سپري نمايد كه اين مسير با شناخت عوامل مؤثر تعريف مي گردد . لذا شناخت و بررسي تك تك عوامل مؤثر در زندگي بشر به طور مجزا امري لازم و گريز ناپذير مي نمايد .
سرفصلهاي اصلي درس
مباحث اصلي درس ، در سه فصل كلي مورد بررسي قرار مي گيرند . اين سه فصل عبارتند از
انسان
طبيعت
معماري
نگرشهاي مختلف در ارتباط با انسان و محيط
1 نگرش فراطبيعت ماهيت انسان را از ماهيت طبيعت جدا مي داند . انسان ماهيتي فراطبيعي دارد و اغاز و انجام او طبيعت نيست . او نه از طبيعت آغاز مي كند و نه با طبيعت پايان مي گيرد . اما در اين ميانه او ناچار به زيستن در طبيعت است . انسان از طبيعت جداست و براي مدتي در اين قفس زنداني است و سرانجام از اين قفس رخت ميبندد و رابطه او با طبيعت از سر ناچار است .مانند نگرش صوفيان كهن . عارفان و فلسفه افلاطون
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك
چند روزي قفسي ساختهاند از بدنم
2 نگرش طبيعتگرا ماهيت انسان داراي دو بعد طبيعي و ماوراي طبيعي است . آغاز انسان را از همين طبيعت مي دانند ولي پايان و سرانجام انسان را فراطبيعي ميدانند . انسان يكي از جانداران ارجمند طبيعت است و سرانجام كالبذس در همين طبيعت مي ماند ولي بعد ماوراي طبيعي او با همين بعد ماوراء الطبيعه طبيعت ارتباط برقرا مي كند ، مانند ديدگاه سرخپوستان .
3 نگاه چيرهجو بر طبيعت طبيعت ابزار و منبع خواستههاي بشر است . وراي طبيعت چيزي نيست و انسان و طبيعت ماهيتي يكسان دارند . هيچ جايگاه ويژه اي براي انسان در ميان پديدههاي طبيعت نيست و سودمندترين دانشها ، دانش آگاهي از طبيعت و چگونگي چيرگي بر آن است ، مانند نگرش انسان عصر نوگرايي و مدرنيسم به طبيعت ) ماركس ) . انسان از طبيعت است ، بر طبيعت چيره ميشود و در عين حال جايگاه ويژهاي در طبيعت ندارد .
رابطهي انسان با طبيعت طي چند مرحله شكل گرفت
1 مرحلهي اول قانونمندي طبيعت
در اين دوره انسان خود را مقهور طبيعت ميبيند و قانون طبيعت حاكم است مانند دوره غارنشيني انسان .
2 مرحلهي دوم الگوپذيري انسان از طبيعت
در اين مرحله ، مرجع طبيعت است و انسان از آن الگو مي گيرد . او هنوز به شناخت كاملي نرسيده است ، مانند دورهي كشاورزي .
3 مرحلهي سوم همگامي انسان با طبيعت
در اين مرحله انسان خودش را همگام با طبيعت ميبند .
چهار دورهي ارتباط بشر با طبيعت از ديدگاه سير تاريخي
1 ارگانيك شكار
تمام ارتباط بشر با اجزاي طبيعت يك ارتباط ناگسستني و دست نيافتني است . انسان مقهور طبيعت است . در اين غصر مهمترين مسألهي انسان ، تهيهي آذوقه ، پوشاك و سرپناه بوده است .
2 فرا ارگانيك دامداري و كشاورزي
بشر فراتر از ارگانيكهاي طبيعت حركت مي كند و دخل و تصرفهايي در طبيعت انجام مي دهد و براي حفظ حيات خويش آذوقه جمع مي كند . دورهي شكل گيري اديان و تفكرات و معابد از اين دوره آغاز مي شود .
نقش عوامل محيطي و اجتماعي در زندگي انسان
اين عوامل در طبيعت انساني نقش تقيويتكننده و تضعيف كننده و يا جهت دهنده را بر عهده دارند . طبيعي و ذاتي بودن طبيعت مشترك به اين معناست كه نه تنها آن تماماً امور فعلي و شكل گرفته و شكوفا شدهاند ، بلكه مي توان سرشت مشترك انسانها را مشتمل بر پاره اي استهعدادها دانست كه به مرور زمان و با فراهم آمدن شرايط خارجي به فعاليت ميرسند و شكوفا ميشوند .
خلقت ويژه و جنبههاي فراحيواني انسان را مي توان در سه بعد ادراكي ، گرايشي و توانشي جستجو كرد . آيات و روايات به صراحت از وجود نوعي فطرت الهي در انسان خبر مي دهند ) ادراك ) يعني انسان با نوعي سرشت و طبيعت آفريده شده كه براي پذيرش اين موارد آمادگي دارد (توانشي ) و تمايل و كششي به سوي توحيد در او وجود دارد ( گرايشي .