مبانی نظری دلالت های تربیتی قیام عاشور و دلالت های اجتماعی قیام عاشور
دسته بندي :
علوم انسانی »
روانشناسی و علوم تربیتی
مبانی نظری وپیشینه تحقیق دلالت های تربیتی قیام عاشور و دلالت های اجتماعی قیام عاشور
مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
نوع فایل:wordوقابل ویرایش
فصل دوم: بررسی ادبیات تحقیق
مقدمه 9
بخش اول) ادبیات و مبانی نظری 10
2-1- دلالت های تربیتی قیام عاشور 10
2-1-1-گزارشی از واقعه عاشورا 10
2-1-2-عوامل و موجبات قیام عاشورا 11
2-1-3- اهداف بنیادین تربیتی قیام عاشورا 12
2-1-4-مفهوم اخلاق و تربیت 13
2-1-5- باور ها و پیام های اخلاقی و تربیتی عاشورا 13
2-1-5-1- توحید 13
2-1-5-2- معاد 14
2-1-5-3- اخلاص 15
2-1-5-4-رسالت و امامت 16
2-1-6- ارزش ها و پیام های اخلاقی و تربیتی عاشورا 17
2-1-6-1- جاودانگی 19
2-1-6-2- تکریم انسان 19
2-1-6-3- توکل 20
2-1-6-4- ایثار 21
2-1-6-5- جهاد با نفس 21
2-1-6-6-صبر و استقامت 22
2-1-6-7- عمل به تکلیف 23
2-1-6-8- محبت به خدا و مردم 24
2-2- دلالت های اجتماعی قیام عاشور 25
2-2-2- تعدادی از دلالت های اجتمایی حادثه عاشورا 27
2-2-2-1- تشدید جریان رجعت 27
2-2-2-2- سیاست تبعیض نژادی 29
2-2-2-3- اشرافیت اموی و سوء استفاده از بیت المال 31
2-2-2-4-تبدیل خلافت اسلامی به سلطنت موروثی 33
2-2-2-5- الحاق «زیاد» به ابوسفیان 34
2-2-2-6- بدعت های دیگر معاویه 36
2-2-2-7- سلب جانشین پیامبر (ص) 37
2-2-2-8-سرکوب شدید محبان اهل بیت (ع) 38
2-2-3-تحولات سیاسی و اجتماعی قیام عاشور 40
2-2-4- تحولات سیاسی و اجتماعی متاثر از نهضت عاشورا 42
2-2-4-1-اعتراض زیدبن ارقم 42
2-2-4-2- افشاگری ها و پیام رسانی های بازماندگان واقعه 42
2-2-4-3- فعالیت های حضرت زینب در مدینه 45
بخش دوم) ادبیات و مبانی پژوهشی 46
2-3- پیشینه پژوهش های داخلی 46
2-4- پیشینه پژوهش های خارجی 50
فصل دوم: بررسی ادبیات تحقیق
مقدمه
امام حسین (ع) در کربلا مکتبی را بنیان نهاد که انسان ها را به سوی انسانی زیستن، نجات و تربیت فراخواند، مکتب سرخ ابا عبدالله (ع) و قیام حیات بخش عاشورا یکی از بهترین الگوها برای همگان به خصوص شیعیان است که همواره در بستر تاریخ شیعه را به ستیز با ظلم و طغیان واداشته و می دارد، از این رو قیام خونین عاشورا و پیامدهای فراوان تربیتی و اخلاقی دارد، و هر کس که در این راه قدم بگذارد و الگوهای خویش را قیام عاشورا قرار دهد، همواره زنده و متعالی زندگی خواهد کرد. زیرا آرمان ابا عبدالله (ع) بلند و خدایی؛ و مکتبش بر محور ارزش ها بوده است. و هر مکتبی که بنیانش بر ارزش ها استوار باشد، همواره شاگردانی تربیت خواهد کرد که سرآمد روزگار باشند. بنابراین واقعه کربلا، سخنان امام حسین (ع) روحیات و خلق و خویی که از حماسه سازان عاشورا به ثبت رسیده است؛ منبع ارزشمندی برای آموزش اخلاق و الگوگیری در زمینه خودسازی و تربیت دینی است. این قیام به دلایل مختلفی انجام شده است که مهمترین آن دلایل تربیتی و اجتماعی است (رشید پور، 1394، 20).
فصل دوم این پژوهش در دو بخش کلی بیان می شود. در بخش اول تحت عنوان ادبیات و مبانی نظری به مباحث مرتبط در خصوص دلالت های اجتماعی و تربیتی قیام عاشورا پرداخته می شود. بخش دوم این فصل تحت عنوان ادبیات و مبانی پژوهشی به بیان پیشینه های مرتبط در حوزه عنوان یعنی دلالت های تربیتی و اجتماعی قیام عاشورا و در آخر نیز به بیان جمع بندی و خلاصه ای از مطالب بیان شده، پرداخته می شود.
بخش اول) ادبیات و مبانی نظری
2-1- دلالت های تربیتی قیام عاشور
2-1-1-گزارشی از واقعه عاشورا
معاویه در نیمه ماه رجب سال شصت هجری درگذشت، و یزید جانشین او شد، یزید به ولید بن عقبه فرماندار مدینه از جانب معاویه نوشت که از حیسن (ع)، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر بیعت بگیرد. نامه بزید در اواخر ماه رجب رسید (عقیقی بخشایشی، 1389، 37)
عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر از مدینه گریختند، ولید خواست از امام حسین (ع) بیعت بگیرد، که امام در برابر خواست ولید فرمود: شخصی چون او نباید پنهان بیعت کند. بیعت باید در مسجد و آشکار تحقق یابد. در همین مجلس، امام (ع) که پافشاری مروان بر بیعت را دید، ضمن برشمردن خصوصیات یزید، فرمود: اگر قرار باشد یزید سر کار آید، باید فاتحه اسلام را خواند. (نصیری، 1391، 277)
و در لهوف هم آمده است: فَقالَ الحُسَین عَلَیهِ السلام: إنّالله و إنا إِلَیهِ راجِعونِ، وَ عَلَی الإسلامِ السَّلامُ، إذ بُلِیَتِ الاُمَّتُ بِراعٍ مِثلِ یَزیدَ، وَ لَقَد سَمعتُ رَسول الله یَقولُ الَخِلافَه مُحَرَّمهٌ علی آلِ ابی سُفیان پس امام حسین علیه السلام فرمود: إنّالله و إنا إِلَیهِ راجِعون؛ دیگر باید بر اسلام سلام داد؛ (و باید با آن وداع کرد) زیرا امت دچار زمامداری همانند یزید گردیده است! و من از جدم رسول خدا شنیدم که می فرمود: خلافت در خاندان ابوسفیان حرام است. (ابن طاووس، 1384، 44)
حسین ین علی (ع) چون از آن مجلس بیرون رفت تدارک سفر مکه را دید. اما مانند پسر زبیر پنهانی رفت، بلکه در پیش چشم مردم و از راه معمولی عازم سفر شد. (شهیدی، 1373، 181)
به هر حال امام حسین (ع) پس از دو روز مقاومت (بیعت نکردن)، سرانجام شب یکشنبه بیست و هشتم رجب به سوی مکه حرکت کرد. فرزندان، برادرزاده ها، و خواهرزادگان و تمام نزدیکانش، بجز محمد بن حنفیه در رکاب آن حضرت حرکت کردند. تنها محمد بن حنفیه در مدینه ماند امام حسین (ع) سوم شعبان وارد مکه شد و بهنگام ورود به وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ را تلاوت می فرمود. و در قسمت بالای شهر مکه اقامت فرمود، مردم مکه و زائران خانه خدا از آن جمله عبدالله بن زبیر دیدارش شتافتند، منزل آن حضرت محل آمد و شد مردم شد (عقیقی بخشایشی، 1389، 37)
در این اثنا امام حسین (ع) دریافت که عمر بن سعید اشدق، همراه با جمعی به قصد کشتن او وارد مکه شده اند، برای حفظ قداست مکه و حرام الهی از مکه خارج شد و فرمود: لَئِن خارِجاً مِنها بِشَرٍ اَحَبُّ اِلیَّ اگر یک وجب هم بیرون از مکه کشته شوم، برایم محبوبتر است. و با این شیوه به همه فهماند که سلطه اموی حتی برای خانه خدا هم هیچ حرمتی قائل نیست. (محدثی، 1383، 94)
امام حسین (ع) در بین راه مکه به عراق از کشته شدن مسلم و هانی و بیعت شکنی مردم کوفه آگاه شد و همراهان خود را نیز آگاه ساخت و به آنان رخصت داد که اگر می خواهند او را ترک گویند گروهی رفتند، اما خویشاوندان وی و تنی چند از یاران مخلص و با ایمانش از او جدا نشدند. همین که امام (ع) به نزدیکی کوفه رسید، با پیش قراولان سپاهیان پسر زیاد رو به رو شد. سردار لشکر که نامش حر، پسر زیاد؛ از تیره بنی ریاح بود، سر راه بر وی گرفت و سرانجام امام را در سرزمینی که کربلا نام دارد فرود آورد. (شهیدی، 1383، 185)
بالاخره روز دهم سال 61 هجری ضمن چند ساعت درگیری؛ امام حسین (ع)، مردان و جوانانی که همراه او بودند شهید شدند و زن و فرزندان امام (ع) را که به سن بلوغ نرسیده بودند، اسیر کردند و به کوفه و از آنجا به شام بردند. تنها از کشتن علی بن حسین (ع) چون بیمار بود چشم پوشیدند. (نظری منفرد، 1386، 185).