مبانی فکری، فرهنگی و هنری هلنیزم
دسته بندي :
علوم انسانی »
تاریخ و ادبیات
عنوان مقاله: مبانی فکری، فرهنگی و هنری هلنیزم
قالب فایل: WORD
فهرست مطالب:
مقدمه
1- اسطوره و مذهب
2- مکاتب فلسفه
3- هنر (پیکرتراشی – سفال گری – نقاشی – معماری)
4- دورۀ هندسی و آرکائیک (ما قبل کلاسیک)
5- کلاسیک پیشین
6- کلاسیک پسین 323 – 400 ق.م
7- هلنستیک (عصر هلنی) 27 – 323 ق.م
مقدمه:
اصطلاح «هلنیزیم» معمولاً در دو معنی بکار برده می شود، یکی معنای کلی و عمومی و دیگری معنای ویژه، در این صورت معنای اول اعم از معنای دوم آن است. در معنا و مفهوم نخست «هلنیزیم» بر کل تاریخ، فرهنگ و تمدن یونان اطلاق می شود. و در معنای دوم که اخص از معنای نخست است، «هلنیزیم» بر دستاوردهای فکری و فرهنگی خاصه هنر و معماری یونان از زمان ظهور اسکندر (331 – 323 ق . م) تا انضمام یونان به امپراطوری روم در حدود نیمه قرن دوم ق . م اطلاق می شود. بر همین اساس، محققین تمدن یونان این دوره را تمدن «هلنی» و تمدنهای خاور نزدیک را که در این دوره زبان و فرهنگ یونانی در آنها رواج پیدا کرد «هلنستیک » می نامند.
در اینجا دو پرسش به ذهن متبادر می شود، یکی اینکه یونانیان از چه زمانی خود را «هلن» یا «هلنها» نامیدند و دیگر اینکه آنان این واژه را در معنایی بکار می بردند و به عبارت بهتر منظور آنها از «هلن ها» چه کسانی بوده است.
در مورد پرسش نخست، در میان محققین اختلاف نظر وجود دارد و این اختلاف نظر حتی در میان مورخین و جغرافی نویسان عهد کلاسیک نیز وجود داشته است. مثلاً توکیدید (توسیدید) اظهار می داردکه «به نظر من این نام به تمام یونان اطلاق نمی شد» و نیز«پیش از هلن» . پسر دئوکالیون، شاید اصلاً این نام وجود نداشت؛ هرقوم، مخصوصاً اگر از قوم پلاسگوئی بود، به یونان نامی می داد که از نام خاص او مشتق می شد، پس از آنکه هلن و فرزندانش در فتیوتیس – (فتیا) به قدرت رسیدند، خود را هلنها نامیدند؛ و این نامگذاری چندان دوام نکرد و مورد قبول همه قرار نگرفت. از کتاب هومر این مطلب بخوبی برمی آید؛ با وجود آنکه وی مدت درازی پس از فتح تروا زیسته است. هیچ جا تمام یونانیان را هلنها ننامیده، تنها کسانی را که به این اسم می نامد همراهان آخیلئوس هستند که از فتیوس آمده بود، برای دیگران، در اشعار خود نامهای دانائیان. آرگیائیان و آخایا ئیان را بکار می برد) . آپولودوروس نیز نظر توکیدید را مبتنی بر اینکه مقصود هومر از «هلنها» تنها یکی از قبایل ساکن تسالیا بوده تأیید می کند و این شعر از ایلیاد را شاهد آورده است : « آنان مورمیدونها و هلنها و آخایائیان نامیده می شدند» . از طرف دیگر برخی از مورخین مثل استرابون معتقدند که هومر به وسعت دامنه ی هلنها اشاره کرده است.
بطور نمونه آنچه را که دربارۀ اولیسئوس گفته چنین است : «این قهرمان که آوازه اش در سراسر بلاد پیچده است.»
بیشتر پژوهشگران معاصر نیز با نظرات توکیدید و آپولودورس هم رأی هستند. در میان این محققین نظر تقریباً قاطع این است که بعد از برگزاری نخستین المپیاد ورزشی در سال 776 ق . م که کشورهای جداگانه ی یونان را به دور هم جمع کرده و یونانیان آنرا آغاز تاریخ خود قرار داده اند؛ کشورهای (یا به عبارت بهتر دولت - شهرهای) مزبور با وجود رقابتها و جنگهای دیرینه ای که میانشان جریان داشت، خود را «هلنی» نامیدند و در نقطۀ مقابل «بربرهای» اطرافشان قرار دادند. و تقریباً به همین خاطر و از همین زمان است که سرزمین اصلی یونان «هلاد» نامیده می شود.
در مورد پرسش دوم که پرسش از معنای واژه ی «هلنی» است، بطور خلاصه می توان گفت که یونانیان واژه ی هلنی را در نقطّه مقابل اصطلاح «بربر» بکار می بردند و مقصود آنها از «بربرها»کسانی بودند که به زبان یونانی سخن نمی گفتند. و «هلن ها» به کسانی اطلاق می شد که به زبان یونانی سخن می گفتند. لازم به ذکر است که تفاوت میان بربرها و هلن ها تنها به این سبب نبود که آنان یعنی بربرها به یونانی صحبت نمی کردند، چرا که صحبت نکردن به یونانی نمودار تفاوتی عمیق تر بود : به این معنی که یونانی زندگی نمی کنند یا یونانی نمی اندیشند .
در این مقاله سعی شده است که هر کدام از عناصر بنیادین فرهنگ هلنی به اختصار ذکر و تفسیر شود.