زندگینامه ی صادق هدایت

دسته بندي : جزوه » تربیتی
شواهد و اطلاعات درباره زندگي خصوصي صادق هدايت به مراتب كمتر از آن چيزي است كه پژوهشگر زندگي و آثار او ميل به يافتنش دارد . در ايران ، دستيابي به شواهد مستند و اطلاعات شفاهي درباره زندگي افراد شهير كار دشواري است و دانش شفاهي را نيز بايد با قيد احتياطي بيش از حد مرسوم تلقي كرد . ولي آنچه به يقين بر همگان ثابت شده اين است كه : هدايت مترجمي توانمند ، محققي باريك بين و داستان نويسي متفكر بود . هدايت به هر موضوعي كه دست مي يازيد تعلق خاطري با آن داشت . هدايت در جهان ماني و مزدك و زردشت ، به دنبال چه مي گشت ؟ در فرهنگ و تمدن هندوئيسم به چه چيزي نايل شده بود ؟ در كافكا، سارتر در خيام در فولكور دنبال چه مي گشت ؟!هدايت بي شك يك اگزيستاليست بود درست به همان معني كه سارتر اگزيستانسياليست بود . هدايت تويسنده متعهد و دردمندي بود . اگر بدي ها و پلشتي ها را نشان مي داد دقيقاً برا ي تبيين و شناخت و فرار و پرهيز از آن ها بود مگر سارتر نمي گفت :« اگر آنچه من نشان داده ام توليد وحشت و نفرت مي كند از آن بپرهيزيد و مي توانيد كه بپرهيزيد .»(ياس فلسفي ، رحيمي / 52).
اگر قهرمان هاي سارتر و كافكا و هدايت گرفتار بن بست مي شوند بدين علت است كه زيست جهان ما آكنده از اين بن بست هاست . البته هدايت ،‌يك نويسنده صرفاً سياسي نبود حاجي آقا يك بعد كمرنگ از هستي او بود . براي شناخت هدايت بايد سگ ولگرد و بوف كور او را نيز خواند هدايت در بوف كور مانند سارتر به اين نتيجه رسيده بود كه«وجود آدمي توجيه ناپذير است .»(اگزيستاسياليسم ، رحيمي / 140).
اين توجيه ناپذيري را هدايت عملاً با مرگش نيز عيان كرد . ميگويند در اواخر عمر ، هدايت تصميم به نگارش داستاني گرفته بود با اين مضمون كه عنكبوتي پير و درمانده شده است و ديگر حتي بزاقي هم ندارد كه با آن گرد خود تار تند و از همه مهاجمانش در امان بماند(نوشته هاي بي سرنوشت ، ندوشن /193).
اين توجيه ناپذيري را هدايت با مسأله «وجود » مدام درگير بود . تمام داستان هاي هدايت يك لايه فلسفي از يأس و سيا ه بيني دارند. تمامي داستان ها و تحقيقات و ترجمه هاي كتاب هاي او با همان ديد گاه اگزيستانسياليستي نوشته شده است ديدگاهي كه با آن سارتر به همه هستي مي نگريست . هدايت هرگز در سطح نمي ماند همواره مي خواست به عمق نايل شودبه همين علت به فرهنگ پيش از اسلام سر مي زد به هندوئيسم سرك مي كشيد به ادبيات عامه پناه مي برد به خيام و كافكا و ساتر مي پيوست . در هيچ يك از آثار هدايت شما بحث فلسفي مجرد نمي بينيد . او در قالب داستانهايش موقعيت هاي بشري Sitvation را شرح مي دهد . ما همه گرفتار موقعيت هاي بشري هستيم موقعيت به همان معاني كه سارتر مي گفت يعني مكان و محيط و گذشته شخصي و اطرافيان و سرانجام مرگ.شايد از همه مهمتر و بنيادي تر همين آخري باشد يعني مرگ .
به نويسنده بوف كور
اي سوخته ز آتش خطــا بوده دلخسته به كنج انزوا بود ه
چون بوم به تنگـــناي ويرانه بس خوانده نوا و بينوا بوده
نقشي ز پي خيال ديــــوانه بر صفحه دهر خود نما بوده
افسون و فريب ديده تــا ديده نومـــيد و نژند بوده تابوده
تا ديده تبـــــاهي و خطا ديده تا بــود ه به رنج و ابتلا بوده
نگشوده به ديولاخ هستي چشم مشتاق تباهــــي و فنا بوده
گوئي ابــــــديتي هراس انگيز از خاطر تو گـــره گشا بوده
ديري است كه ايــن ســياهي سيال با زندگي تو آشنا بوده
و آن تيره شب سياه بي فرجام جان بخش تر از دم صبا بوده
نايا فته گوهر نهان چــون من عمري به هواي كيميــا بود ه
مهرداد اوستا
سرشاري بين در جهان
از دير باز زمان حال را بين العدمين مي گفتند . چرا كه زمان حال بين دو نيستي قرار دارد : گذشته اي كه ديگر نيست ،‌ آينده اي كه هنوز نيامده است . هدايت حال خود را سرحد دو دنيا يا تهي بين دو جهان مي خواند . ما بر خلاف آن نويسنده پر كار ، زندگي او را سرشاري بين دو جهان مي بينيم . چون او ، طي 48 سال از عمر كوتاه و پر بار خود ، آثار فراواني به جاي گذاشته است .
در واقع ما در اين بخش تكوين و تحول انديشه هاي اساسي او ، و رابطه درونمايه هاي عمده آثارش را با درونمايه هاي « بوف كور »‌پي مي گيريم .
1281: سه شنبه 28 بهمن 1281 شمسي برابر با 17 فوريه1903صادق هدايت در تهران پا به عرصه حيات مي گذارد . بچه مو هاي طلايي و چشمهاي آبي دارد . رنگ صورتش ، مثل فرشته بوف كور مهتابي است . دو سه سالي پس از تولد صادق ، نهضت مشروطيت به سال 1324 هجري قمري برابر با 1905 ميلادي ، به ثمر مي رسد . جواني صادق بدين ترتيب با گيرودار مشروطه خواهي و عروج رضا خان مي گذرد . بعد خواهيم ديد كه چگونه هدايت همه اين وقايع را در قصه بزرگش باز مي نمايد .
1287: صادق شش ساله است . نام او را در مدرسه علميه مي نويسند . پس از پايان دوره ابتدايي ،‌به دبيرستان دارالفنون مي رود . ولي بعد از پايا ن اول متوسطه از برنامه هاي درسي ناراضي است و مي خواهد زبان فرانسه فرا گيرد . او را به مدرسه سن لوئي مي برند. هدايت بعد چنان با اين زبان آشنا مي شو د كه چند مقاله و دو قصه كوتاهش را به اين زبان مي نويسد .
1303: مقدمه تحقيقي جالبي بر رباعيات خيام مي نويسد . پس از آن كتابچه « انسان و حيوان » را منتشر مي كند . اين كتاب بعداً‌ بخشي از «‌فوايد گياهخواري » را تشكيل مي دهد . از همان زمان دلش به حال اسب كالسكه نعشكش مي سوزد :«اسبهايي كه دوره جواني خود را در كمال سختي و زحمت گذرانيده اند ، چون پير و ناتوان مي شوند صاحب با وفا آنها را به قيمت نازلي به گاريچي يا براي كارهاي شاقه ديگر فروخته و حيوان بيچاره از اين به بعد در زير بارهاي سنگين ،شلاق ، لگد و دشنام ،‌عمر خود را به پايان مي برد . »
1304 : برابر با 1905ميلادي هدايت در امتحان اعزام دانشجو به اروپا شركت مي جويد و پذيرفته مي شود . ابتدا براي تحصيل در رشته مهندسي به بلژيك مي رود . مقاله كوتاه « مرگ »‌را در شهر گان مي نويسد و برا ي چاپ به مجله ايرانشهر چاپ برلين مي فرستد . مقاله در شماره يازدهم از دوره چهارم مجله به تاريخ اول بهمن 1305 برابربا 22 ژانويه 1927 چاپ مي شود . از همان هنگام دلهره او از سپري شدن دوره جواني فرا رسيدن پيري و آغاز آزمايش دشوار زندگي رخ مي نمايد ،‌« هنگامي كه آزمايش سخت و دشوار زندگاني چراغهاي فريبنده جواني را خاموش كرده سرچشمه مهرباني خشك شده سردي تاريكي و زشتي گريبانگير مي گردد او است كه چاره مي بخشد ، او است كه اندام خميده ، سيماي پرچين تن رنجور را در خوابگاه آسايش مي نهد» . هدايت حوصله رياضيا ت را ندارد . پس او را براي تحصيل معماري به فرانسه مي فرستند .
1305:معماري هم بدون فراگيري رياضيات نمي شود . او را به شهر بزانسون مي فرستند . پدرش كه ازاستعداد او در نقاشي خبر دارد ، او را تشويق ميكند كه در اين رشته تحصيل كند . نمي پذيرد و پشيمان مي شود . در قصه كوتاه زنده به گور ، كه به سال 1308 در پاريس نوشته شده است ، مي گويد : « افسوس مي خوردم كه چرا نقاش نشدم تنها كار ي بود كه دوست داشتم و خوشم مي آمد. با خودم فكر مي كردم مي ديدم كه دوست داشتم و خوشم مي آمد . با خودم فكر مي كردم مي ديدم تنها در نقاشي مي توانستم يك دلداري كوچك براي خودم پيدا بكنم .» به پاريس بر مي گردد . به مطالعه در روانشناسي و علوم خفيه مي پردازد . مقاله اي درباره « جادو در ايران باستان »‌به زبان فرانسه مي نويسد و به ستايش دانش نياكان خود مي پردازد .
1306 : كتاب «‌فوايد گياهخواري » را در برلين منتشر ميكند، و از آن پس خود به گياهخواري مي پردازد . غذاي هدايت غالباً شير ،‌تخم مرغ ،‌خيار ،‌گوجه فرنگي ، گردو ……بود . شرح دردناك كشتن گوسفند ،‌تكه تكه كردن جانور به وسيله قصاب از اين كار زشت خود مي برد،‌د
در اين كتاب به همان طرز آمده است كه بعد در بوف كور ديده مي شو د.
1308: قصه كوتاه زنده به گور را مينويسد . از همان هنگام ،‌به تحليل ژرف روان خود مي پردازد و وجود خود را حاصل عواملي چون توارث ،‌محيط ،‌طرز زندگي و پرورش خود مي شمارد :‌« اين انديشه ها ،‌اين احساسات نتيجه يك دوره زندگاني من است ،‌نتيجه طرز زندگاني ،‌افكار موروثي ،‌آنچه ديده ،‌شنيده ، خوانده ،‌حس كرده يا سنجيده ام .»
همين جا ، آرزوي كاري را دارد كه بعد در بوف كور انجام مي دهد . « براي نوشتن كوچكترين احساسات يا كوچكترين خيال گذرنده اي ، بايد سرتاسر زندگاني خودم را شرح بدهم ،‌و آن ممكن نيست .»
پيدا است كه مارسل پروست را خوانده است و مي خواهد همانند او با دستيابي به خيالهاي گذرنده ردپاي خاطره ها را بگيرد به دنياي خفته در ناخودآگاه برسد زمان گمشده را باز آورد . بوف كور چيزي جز اين نيست . ولي هنوز چنانكه خود ميگويد نمي تواند دست به چنين كاري بزند .
هدايت هنوز كافكا را نمي شناسد اما طرفه آنكه با همان انديشه ها آشنا است : « ما بين چندين ميليون آدم مثل اين بود كه در قايق شكسته اي نشسته ام و در ميان دريا گم شده ام . حس مي كردم كه مرا با افتضاح از جامعه آدمها بيرون كرده اند . »‌ انديشه خود كشي اين مرغ مرگ انديش را رها نمي كند :« نه ، كسي تصميم خود كشي را نمي گيرد . خود كشي با بعضيها هست ،‌در خميره و سرشت آنها است . نمي توانند از دستش بگريزند. » در اوايل سال 1928 به قصد خود كشي خود را به رود خانه سن مي اندازد ،‌دلي نجاتش مي دهند. در سوم مه همين سال طي نامه كوتاهي به برادرش محمود هدايت مي نويسد : «‌يك ديوانگي كردم ،‌به خير گذشت .‌»
1309: مجموعه قصه هاي كوتاه زنده به گور را در تهرا ن منتشر مي كند. قصه « اسير فرانسوي »‌يادگار اقامت در بزانسون است . برخلاف اسراي جنگ كه معمولاً‌از دوران اسارت مي نالند اين رزمنده كه مدتي در آلمان اسير بوده چنان از زندگي در وطن ناراضي است كه مي گويد :‌بهترين دوره زندگانيم همان ايام اسارت من در آلمان بود.»
از ديگر قصه هاي اين مجموعه «‌داوود گوژپشت »، «‌حاجي مراد »، «آبجي خانم »،‌« مرده خورها »به تحليل مسائل محرومين ،‌مشكلات اجتماعي و فردي توده ها ي مردم اختصاص دارد . قصه كوتاه «‌آتش پرست »‌از نخستين قصه هايي است كه به درونمايه مورد علاقه هدايت ايران باستان مي پردازد .
قصه «‌آب و زندگي »‌به سال 1322يا 1323در پاورقي روزنامه مردم چاپ شده و براي درك انديشه سياسي هدايت جالب است . بعضي از درونمايه هاي بوف كور نيز در آن به چشم مي خورد .
نمايشنامه «‌پروين دختر ساسان »‌نيز در همين سال 1309 انتشار يافت . اين نمايشنامه ميهني پس از قصه كوتاه «‌آتش پرست »‌دمين اثري است كه ايران باستان را اساس قرار مي دهد . دلبستگي هدايت يه زادبوم نفرتش از ستمگران تازي و حتي نخستين جرقه درونمايه بوف در اين اثر پر سوز وگداز آشكار مي شود . چهره پرداز قهرمان اصلي اثر كه همانند گزارشگر بوف كور ،‌نقاش است ،‌چنين مي نالد :‌«‌ميهن همه اين گل و گياه و جانوراني هستند كه با روان ما آشنا شده اند ، نياكان آنها با نياكان ما زندگاني كرده و آنها را مانند ما به اين آب و خاك وابستگي مي دهد …هيهات كه همه پايمال شد ،‌رفت . اين سرزمين خرم و دلكشي كه بهشت بر آن رشك مي برد همه كشتزارهايش ويرا ن و باغ و بوستانش آرامگاه بوم شد . ستمگري سر تا سر آن را فرا گرفت . »‌
دسته بندی: جزوه » تربیتی

تعداد مشاهده: 4475 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.doc

فرمت فایل اصلی: DOCX

تعداد صفحات: 40

حجم فایل:706 کیلوبایت

 قیمت: 11,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل
  • راهنمای استفاده:
    مناسب برای دانش آموزان و دانشجویان

  • محتوای فایل دانلودی:
    فایل ورد قابل تغییر