مطالعه عوامل مؤثر در افزايش مهارت نوشتن خلاق در دانش آموزان متوسطه
دسته بندي :
علوم انسانی »
روانشناسی و علوم تربیتی
مقدمه
جامعهي پويا و پرتلاش امروزي يك لحظه درنگ نمي كند تا بتواند به فنون جديد و قدرت والاي علمي دست پيدا كند . در چنين عصري كه عصر شكوفايي و بهره جستن از نبوغ بزرگان علمي، پژوهندگان ،مخترعين ، مبتكرين، صنعتگران و... است براي اداره سازمانهاي اجتماعي ـ فرهنگي ـ اقتصادي و آموزش جامعه به فكر و ذهن افراد خلاق نياز است ، تا بتوان همگام و همپاي پيشرفت جامعه به پرورش افراد خلاق اقدام نمود.
بسياري بر اين عقيدهاند كه خلاقيت امري ذاتي است و فقط خداوند اين وديعه خود را به عدهاي از انسانها بخشيده و قابل آموزش و آموختني نيست . عدهاي با اين عقيده مخالفند و ابراز مي دارند خداوند به همه انسانها يكسان نعمت بخشيده اين افراد (خلاقان) از اين نبوغ خدادادي خود ، بيشترين بهره را بردهاند و نيز معتقدند كه خلاقيت صفت مشترك تمامي انسانها است كه با پرورش آن مي توان آن را از حالت ركود درآورد و از حالت بالقوه به بالفعل تبديل كرد و بالعكس ميتوان خلاقيت را با آموزش ناصحيح و غلط از ريشه خشكاند. تحقيقات ادعاي گروه دوم را تصديق كرده و خلاقيت را صفت مشترك تمام انسانها دانسته ، اما مقدار و نوع خلاقيت از فردي به فرد ديگر متفاوت ميدانند و هر انساني به نوعي از خلاقيت خود بهره ميبرد يكي زياد يكي كم (پيرخايفي،1376). اين تحقيقات نشان داده است كه رشد و پرورش خلاقيت از همان بدو تولد و دوران كودكي آغاز ميشود و در دوران دبيرستان به مرحله شكوفائي خود نزديك ميشود. البته اگر اين توانايي در انسان پرورش يابد تا پايان عمر به غناي والاي علمي آن افزوده ميشود.
پيرخايفي (1376) آموزش خلاقيت را امري حياتي ميداند كه بايد در سطوح مختلف تحصيلي به صورت همگاني انجام گيرد و اين آموزش همگاني متضمن انعطاف پذيري ذهن ، توانمندي شخصيت انسان (پرورش روحيهي استقلال و اعتماد به نفس) و ايجاد زمينه و بسترهاي مناسب اجتماعي فردي و خانوادگي است. جداي از آموزش همگاني و عمومي آموزش ويژه نيز از ضروريات است . با آموزش ويژه، فكر به طور خاص در يك زمينه ، مهارت مطلوب و مناسب را كسب ميكندو به اصطلاح اهل علم تخصص مييابد. تفاوت اساسي موجود ميان آموزش همگاني و آموزش ويژه اين است كه در آموزش همگاني فرد ياد ميگيرد كه چگونه در خدمت خود باشد و قابليتهاي خود را بشناسد و به استعدادهايش در زمينههاي مختلف پي ببرد، امّا در پرورش ويژه فرد علاوه بر شناخت قابليتهاي خود به خدمات اجتماعي نيز توجه ميكند و ياد ميگيرد كه چگونه در خدمت جامعه باشد و خود را وقف اجتماع نمايد . فرد به صرف داشتن انديشههاي خلاق به ما تضمين نميدهد كه حتماً اين انديشه را در هر سطحي از خلاقيت كه ميخواهد باشد ميتواند به مرحله بازدهي و توليد برساند قطعاً در اين راه عوامل شخصيتي بسياري وجود دارند كه مانع از به نتيجه رسيدن انديشه خلاق افراد ميشوند. عواملي چون ـ اعتماد به نفس پايين ـ نبود اراده و پشتكار ـ اضطراب ـ تشويش خاطر ـ دل نگراني ـ وسواس ـ خود كم بيني ـ حساس نبودن نسبت به پديدهها ـ تمايل به همرنگي و يكنواختي فكر از عواملي به شمار ميروند كه راه را بر انديشه خلاق ميبندد . از اين رو تدارك ديدن زمينهاي كه باعث برطرف ساختن عوامل شخصيتي ذكر شده ميشود ، مهمترين قدم براي رشد انديشه به شمار ميرود. در اين ميان تأكيد ويژه بر نقش خانواده و در مرحلهي دوم مدرسه است .